خويشتن دوستي
خويشتن دوستي
خويشتن دوستي
نويسنده: سوسن سرکرده: مدرس خودشناسي
مي توانيم گرايشي را که در برابر گذشته داريم عوض کنيم.
اگر اين اعتقاد را انتخاب کنيم که قربانيان درمانده اي هستيم و چاره ديگري براي ما نمانده است، کائنات از اعتقاد ما حمايت مي کند و شيره مان کشيده مي شود. واجب است از اين عقايد احمقانه و عقب مانده منفي، که از ما پشتيباني نمي کنند و به ما خوراک نمي رسانند، دست بکشيم. حتي نسبت به خدا بايد اين اعتقاد را داشته باشيم که همراه و همدم ماست نه بر ضد ما.
براي رهايي از گذشته بايد مشتاق عفو و بخشايش باشيم.
«تو را عفو مي کنم که آن گونه که من مي خواستم نبودي. تو را مي بخشم و آزاد مي کنم.»
اين تاکيد، ما را آزاد مي سازد.
همه امراض از عدم بخشايش ناشي مي شوند.
من به اين نظريه مي افزايم که عفو و بخشايش هر کس را دشوارتر مي ياببيد، هم اوست که بيش از هر کس ديگر بايد رهايش کنيد. بخشايش ؛ يعني دست برداشتن و رها کردن. به اين معناي تاييد رفتار آن ها نيست و اين به معناي دست برداشتن از سر آن کس و آن مسأله است. لازم نيست که بدانيم چگونه عفو کنيم. تنها کاري که بايد بکنيم اين است که مشتاق عفو و بخشايش باشيم. کائنات، خود از «چگونه ها» مراقبت خواهد کرد.
ما چه خوب درد خود را درک مي کنيم اما براي بيشتر ما تا چه اندازه دشوار است که بفهميم آن ها – همان آن هايي که بيش از هر کس ديگر بايد ببخشايي مشان – نيز دچار درد بودند. ما بايد بفهميم که آن ها با فهم و هوشياري و دانشي که در آن زمان داشتند، بهترين کاري را که به عقلشان مي رسيد انجام داده اند.
دريافته ام زماني که دقيقا همان گونه که هستيم، خود را دوست بداريم و بپذيريم و تاييد کنيم، همه چيز زندگي بر وفق مراد ما خواهد بود. گويي معجزه هايي کوچک در همه جا منتظرند. سلامت ما بهبود مي يابد، پول بيشتري به سراغمان مي آيد، روابط ما موفق آميز تر مي شود، و خلاقيت خود را از راه هايي رضايت بخش تر عيان مي سازيم. و انگار همه اين ها بدون تلاشي از جانب ما پيش مي آيند. تاييد و پذيرش خويش در اين لحظه، شاه کليد ايجاد دگرگوني هاي مثبت در همه زمينه هاي زندگي است.
به نظر من، خويشتن دوستي ازاينجا آغاز مي شود که هرگز در هيچ شرايطي، براي هيچ چيز از خود انتقاد نکنيم.
انتقاد، ما را در الگويي که قرار داريم و مي خواهيم دگرگونش سازيم، محبوس مي کند. تفاهم داشتن و ملايم بودن با خود، به ما کمک مي کند. که از الگوي خود بيرون بياييم. به ياد داشته باشيد که سال هاي سال از خود انتقاد کرده ايد و کاري از پيش نبرده ايد. پس اکنون خود را تاييد کنيد و ببينيد که چه پيش مي آيد.
در لايتناهاي حيات – آنجا که ساکنم – هر چند زندگي همواره دگرگون مي گردد، همه چيز عالي و کامل و تمام عيار است.
نه آغازي هست ونه پاياني، آنچه هست تنها چرخش و واچرخش جوهر و تجربه هاست.
زندگي هرگز مانده و ايستا وکهنه نيست ؛ زيرا هر لحظه همواره سرشار از طراوت و تازگي است.
من با قدرتي که مرا آفريد يگانه ام، و اين قدرت اين اقتدار را به من داده است که شرايط خود را بيافرينم.
من از اين آگاهي شادمانم که قدرت ذهنم در اختيار من است و هر گونه که مي خواهم به کارش مي برم. آن گاه که از گذشته دور مي شويم، هر لحظه زندگي، نقطه آغازي است.
اينک، اين لحظه، اکنون و اينجا، براي من نقطه آغازي است.
در جهانم همه چيز نيکوست.
منبع:مجله راه کمال شماره 27
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}